• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

06 اسفند 1390 توسط انصاریان

قسمتی از یک گفتگوی واقعی در عالم مجازی:
او: خیلی ازش دور شدم. دیگه رووم نمی شه برم طرفش.
من: همین الان برو سجاده ات رو رو به قبله پهن کن و بنشین در محضرش. باهاش مناجات کن. اگر دیدی که آهت گرفت و اشکت دراومد بدون که هنوز هم دوستت داره. اگر نه برای همیشه باهاش قهر کن!
او: یعنی واقعا ازش ببرّم؟!
من: بله!
او: آخه این چه جور مشاوره ایه! منو دعوت می کنی به تعیین تکلیف و بریدن!
من: نه! اتفاقا دارم دعوتت میکنم به رفاقت با حضرت دوست. آخه من مطئنم که گزینه اول درسته و هیچ موقع به گزینه دوم نمی رسی.
او: از کجا اینقدر مطمئنی؟
من: از اونجا که خودش فرموده: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ» (زمر/53) بگو: ای بندگان من که در جنایت به خویش [به واسطه گناه] از حدّ گذراندید، از رحمت خدا نومید نشوید.»
او: از کجا بفهمم قبولم کرده؟
من: گفتم که: اگه در مناجات حالی پیدا کردی و اشکت جاری شد، بدون که راهت دادند. یادت باشه تو باید رادیوت رو روشن کنی و طول موج رو روی فرکانس لازم تنظیم کنی وگرنه فرستنده همیشه روشنه و داره دعوت می کنه!
دوست دارد دوست این آشفتگی!

 

برگرفته از وبلاگ http://www.mohsenzadeh.ir/weblog.html

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: عمومی لینک ثابت

نظر از: الزهرا (س) نصر [عضو] 
  • الزهرا(س) نصر

بعضی وقتا مشکلات فشار میاره . ایمانمون هم ضعیفه فک میکنیم باید از خدا ببریم ..

1390/12/07 @ 08:58


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه فاطمیه زرند کرمان

اللًّهُــمَ صَّــلِ عَــلَى مُحَمَّــدٍ وَ آلِ مُحَمَّــَد و عَجِّــلّ فَّرَجَهُــم
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خبرنامه

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس