آموخته ام...
24 فروردین 1392 توسط انصاریان
آموخته ام که وقتی با کسی رو به رو می شوم او انتظار لبخند جدی از سوی ما دارد.
آموخته ام که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند.
آموخته ام که زندگی مثل یک دستمال کاغذ لوله ای است هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم زودتر حرکت می کند.
آموخته ام که راه رفتن در کنار پدرم در یک تابستانی د رکودکی شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است.
آموخته ام که مهربان بودن بالاتر از دوست بودن است.
آموخته ام که لبخند ارزان ترین راهی است که می شود با آن نگاه را وسعت داد.
آموخته ام که زندگی دشوار است ولی من از او سخت ترم.
آموخته ام که چشم پوشی از حقایق آن ها را تغییر نمی دهد.